مقدمه شماره 2

با ظهور انقلاب اسلامی به رهبری یگانه دوران، امام صالحان حضرت خمینی کبیر(رحمه الله علیه)، با نفی و اثباتی که جمهوری اسلامی در ماهیت خود داشت1،چالش بین حق و باطل جدیتر شد. از آنجایی که در منظومه فکری رهبری باید هر پدیده و موضوعی را در چارچوب نگاهی الهی به فلسفه تاریخ تحلیل کنیم، انقلاب اسلامی هم از این اصلی کلی مستثنا نیست. از طرفی در حکومت اسلامی که خود «تشکیلاتی توحیدی و الهی»2 است، ولایت، محور جامعه است. «در اسلام، بیشتر از همه بر روی کلمه ی «ولایت» تکیه شده است. هم در آیه «فان لم تفعل فما بلغت رسالته» و هم در آیه‌ی شریفه‌ی «انما ولیکم الله و رسوله»، پدیده‌ی حکومت را با نام «ولایت» بیان کرده است. ولایت، معنای عجیبی است. اصلی معنای ولایت، عبارت از نزدیک بودن دو چیز با یکدیگر است. فرض بفرمایید وقتی که دو ریسمان، محکم به هم تابیده می‌شوند و جدا کردن آنها از یکدیگر، به آسانی ممکن نیست، آن را در عربی ولایت می‌گویند.ولایت، یعنی اتصال و ارتباط و قرب دو چیز به صورت مماس و مستحکم با  یکدیگر. همه‌ی معانی ای که برای (ولایت) در لغت ذکر شده است معنای محبت معنای قیومیت و بقیه‌ی معانی، که هفت، هشت معنا در زبان عربی هست از این جهت است که هر کدام از این ها، به نوعی این قرب و نزدیکی بین دو طرف ولایت وجود دارد. مثلا ولایت به معنای محبت است؛ چون محب و محبوب، با یکدیگر یک ارتباط و اتصال معنوی دارند و جداکردنشان از یکدیگر، امکانپذیر نیست.

اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان می کند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد،به عنوان والی،‌ ولی، مولا یعنی اشتقاقات کلمه ی ولایت معرفی می‌کند. معنای آن چیست؟ معنای آن این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرت حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتصال و پیوستگی جدایی ناپذیری از هم دارند.این، معنای این قضیه است.


این، فلسفه ی سیاسی اسلام را مسئله حکومت برای ما معنا می‌کند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیش بینی کرده است،نیست. اگر فرض کنیم در راس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانی باشند که رابطه ی آنها با مردم، رابطه ی ترس و رعب و خوف باشد نه رابطه ی محبت و التیام و پیوستگی، این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینیِ نَسَبی منهای فضایل و کیفیات حقیقی که در حکومت شرط است در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتی است که ارتباط والی یا ولی، با مردمی که ولایت بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبت‌آمیز و همانطوری که در مورد خود پیامبر وجود دارد یعنی «بعث فیهم رسولا من انفسهم» یا «بعث منهم»؛ از از خود آنها کسی را مبعوث کرده است باشد؛ یعنی از خود مردم کسی باشد که عهده‌دار مساله‌ی ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است.

البته معیار ها سر جای خود محفوظ است، اگر کسی همین ارتباط با مردم را بدون داشتن آن معیارهای واقعی پیدا کرد، این باز هم ولایت نیست و این ملاکها را ندارد؛ اگرچه ممکن است. بعد دیگری را داشته باشد. پس، علاوه بر آن معانی حقیقی‌ای که وجود دارد، حکومت در اسلام، حکومت ولایی است و ولایت یعنی حکومت، که با این تعبیر لطیف و متناسب با شخصیت و شرافت انسان بیان شده است، در اسلام، چون افراد جامعه و افراد انسان، در حساب سیاسی اسلام به حساب می‌آیند، در واقع همه چیز مردمند. مردم هستند که شخصیت و خواست و مصالح و همه چیز آنها، در نظام سیاسی اسلام به حساب می آید. آن وقت، ولایت الهی، با چنین حضوری از مردم معنا می‌دهد. حقیقت ولایت الهی این است: ارتباط با مردم.»3

«روحانیت از مردم دعوتی کرد، مراجع اسلام و در راس همه امام بزرگوار ما (طاب ثراه) از مردم برای عمل به اسلام و محقق کردن آن در متن جامعه، دعوت کردند. این دعوت، منجر به این انقلاب عظیم و تشکیل نظام جمهوری اسلامی شد.حالا خود دعوت کننده که آمر بالبر است، قهراً دو تکلیف عمده بر دوش دارد: یکی تکلیف شخصی در عمل اوست فیما بینه و بین الله، یکی همگامی با انقلاب و خدمت در جهت پیشبرد انقلاب است. هر دو هم مهم است؛ اما اگر خدای نکرده ما در تکلیف اول سستی کنیم و کوتاهی بخرج بدهیم، ایمان مردم به معنویت روحانیت سست خواهد شد؛ چون ما با توپ و تفنگ و این چیزها که پیش نبردیم؛ما با اعتقادی که مردم به روحانیت داشتند، پیش بردیم.»

 امام ما که «امام نور بود، امام صفا بود، امام قدس و تقوا بود. امام روح بود روح محض بود»4.حقیقت مسجد را از اسلام ناب دریافت،اهمیت و جایگاه مساجد را در صدر اسلام، طول تاریخ و انقلاب اسلامی تشریح و تبیین فرمود. در مورد خلوت شدن مساجد به مردم هشدار داد و با دم گرم خود توانست از همه ظرفیت‌های مردمی برای حرکت انقلاب استفاده کند. ابتکار امام استفاده از مدل بسیج بود. بسیجی که پایگاه آن مراکز نور یعنی مساجد بودند. مقام معظم رهبری در این باره می‌فرمایند: «مسأله‌ی مهمی که به نظرم می‌رسد. عرض بکنم، مساله‌ی پایگاه‌های اسلامی یعنی مساجد و مجالس تبلیغ است. ما با مساجد و مجالس تبلیغ چه کرده‌ایم و چه می‌خواهیم بکنیم؟ این سوالی است که ما باید از خودمان بکنیم. در همه ی مراحل این تاریخ پرافتخار، مساجد همیشه پایگاه دین داری و حرکت مردم در جهت دین بوده است. شما خودتان یادتان است که انقلاب از مساجد شروع شد؛ امروز هم در هنگامی که حرکت و بسیج مردم مطرح می شود چه سیاسی و چه نظامی باز مساجد کانون اند؛ این برکت مساجد است. »5

_________________________________________
1.بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت  1387/09/24
2.امام خامنه‌ای،طرح کلی اندیشه اسلامی،ص 423
3.بیانات مقام معظم رهبری در دیدارمسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایرانبه مناسبت عید سعید غدیر   1376/02/06
4.رهبر انقلاب  1377/07/26
5.سخنرانی رهبری در دیدار با جمعی از روحانیون،ائمه جماعات و وعاظ نقاط مختلف کشور در آستانه ماه مبارک رمضان   1370/12/14