مقدمه:
 نهضت خونین و پیروزی حسین بن علی (ع)، نمادی از تبلور زیبایی های الهی بود، نور محبت، ایثار، عشق، رضا و تسلیم از آن می درخشید.
کربلا حماسه ای بی مانند بود که در منظر مقربان آستان الهی، چیزی جز زیبایی نبود آن گونه که زینب (س) در برابر فرزند زیاد فرمود:


« مَا رَأیتُ اِلّا جَمِیلا» 1
کربلا در منظری دیگر گرچه زشتی های بسیاری از دشمن را در خود دید، لیکن از منظر زیبایی های حسینیان جذبه خاص خویش را داشت، درباره زیبانگری در قیام و نهضت حسین (ع) به دو نکته می توان اشاره کرد:
1-تسلیم رضای الهی:
اوج زیبایی های این حماسه، حاکمیت روح تسلیم و رضاء در عاشورائیان و پیام آوران فردای عاشور است، این روحیه هر سختی را آسان و مشکل را دوست داشتنی می سازد، اما حسین (ع) فرمود: «رضی الله رضانا اهل البیت،نصبر علی بلائه ویوفینا اجور الصابرین»2
بر آنچه خدا راضی است ما اهل بیت نیز رای و خشنودیم در برابر بلاء و امتحان او استقامت می ورزیم او اجر صبر کنندگان را به ما عنایت خواهد بود برای آنان مرگ خواستنی و دوست داشتنی بود.
2-تکیه بر نتایج:
حماسه اصلاحی عاشورا نقطه پایانی بر کژراهه ها و انحرافات اموی و آغاز ی بر بیداری و فریاد امت بود. زینب (ع) در برابر یزید چنین فرمود: به خدا جز پوست خود را ندریدی، جز گوشت خویش را نبریدی. او یزید را دشمن و دشمن زاده خدا خواند و فرمود: من اکنون تو را خوار می دارم و سرزنش تو را به چیزی نمی شمارم، اما چه کنم که دیده ها گریان است و سینه ها بریان و دردی که از کشته شدن حسین به دل داریم بی درمان.3
در پرتو این مدخل گوشه هایی از زیبایی های بسیار امام حسین (ع) و نهضت او را به نظاره می نشینیم:
[جمال امام حسین (ع)]
حسین ماه درخشان بود و جمالش سر آمد زیبایی ها «انا الحسین بن عل یبن ابی طالب البدر بأرض العرب»4 من حسین پسر علی بن ابی طالبم و ماه درخشان سرزمین عربم گوشه هایی از زیبایی جمال او ر نظاره می کنیم:
الف: نور
حسین «نور» بود نوری که هم زمان با نور رسول خدا (ص) پدیدار شد 5 چنین همسانی و اتحاد، تفسیر این سخن پیامبر است که فرمود: « حُسینُ مِنّی و اَنَا مِن حُسین» 6 حسین از من است و من از حسین.
پیشینه نور حسین، قبل از خلقت آدم است آن حضرت در پاسخ پرسش حبیب بن مظاهر درباره چگونگی اهل بیت پیش از خلقت فرمود: ما اشباح نور بودیم که پیرامون عرش خدای سبحان طواف می کردیم و به فرشتگان «سبحان الله» و «لا اله الا الله» و «الحمد لله» می آموختیم. 7
درخشش نور حسین به هنگام حمل وی در چهره زهرا (س) نیز نمایان بود پیامبر (ص) می فرمود: دخترم فاطمه در پیشانی تو درخشندگی خاصی می بینم این نور نشانگر آن است که به زودی حجت خدا بر مردم را به دنیا خواهی آورد.8
زیبایی جمال امام حسین (ع) در قتلگاه بدان حد بدود که در وصف آن گفته شده است: تاکنون هیچ کشته به خاک و خون غلتیده ای رابه نورانیت سیمای او ندیدم.9
ب: سیما
حسین (ع) چهره ای چون چهره رسول خدا (ص) داشت آن گونه که مادرش در کنار گهواره فرمود: تو شبیه پدرم هستی.10
توصیف امام حسین (ع) از چهره پیامبر حکایتگر سیمای حسین است آن حضرت فرمود: «کَانَ رسولَ اللهُ احسَنَ مَا خَلَقَ اللهَ خَلقاً» رسول خدا خوش سیماترین مخلوق خدا بود.
ج: خاندان
برجستگی و بی مانندی خاندان، نیز جلوه ای خاص به حسین بخشیده بود. به گفته ی ابن عساکر، روزی پیامبر حسین را بر شانه خود گذارد و در برابر مردم فرمود: این حسین بن علی بهترین مردان می باشد جد او محمد رسول خدا آقا و بزرگ پیامبران است و جد مادری او خدیجه دخترخویلد، سابقه و سبقت کننده زنان جهان بسوی ایمان به خدا و رسول می باشد و مادر او فاطمه زهرا (س) دختر محمد بهترین و سرور زنان عالم می باشد.
امام حسین (ع) فرمود:
در میان همگان کیست که جدی مانند من یا معلمی همچون علی (ع) داشته باشد من فرزند دو ماه تابناکم مادرم فاطمه زهرا (س) و پدرم در هم کوبنده کفر در بدر و حنین بود.
سر زمین کربلا
امام حسین ع در روز پنجشنبه دوم محرم سال «61 ه ق» به سرزمین کربلا رسید و چون از نام آن  جا آگاه شد به یاران خود دستور پیاده شدن داد و فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ» 11 خدایا از اندوه و بلا وبه تو پناه می برم پیاده شوید! این جا محل فرود آمدن ما و جای کشتن ماست مکانی است که اهل بیت ما را به اسارت خواهند برد.
ابن اعثم کوفی می نویسد: حضرت عیسی ع در کربلا به حواریون فرمود: فرزند رسول خدا (ص) احمد مصطفی را این جا می کشند و خون های ناحق در این سرزمین ریخته خواهد شد
امام علی ع همچنین به عبد الله بن عباس در کربلا هنگام بازگشت از پیکار صفین گفت: « این زمین را کربلا گویند که حسین پسر مرا و شیعه او را و جماعتی از اولاد فاطمه دختر محمدمصطفی (ص) را در این خاک دفن خواهند کرد و اهل آسمان این بقعه را زمین کرب و بلا که روز قیامت از این زمین جماعتی بر انگیزند که ایشان را بی حساب و بی عذاب به بهشت برند.
آخرین شب عاشورا
از غروب شامگاه تاسوعا تا سپیده دم صبح عاشورا جلوه های جمیل و بی مانندی از محبت، وفا، عشق، نشاط وعبادت پدیدار شد که آن آخرین شب را برای تمام تاریخ ماندگار ساخت از جمله:
الف)  در جمع اصحاب: امام حسین ع یاران و اصحاب خود را فرا خواند و پس از حمد و ثنای خدا فرمود:« فَإنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَابًا أَوْفَی وَلَا خَیرًا مِنْ أَصْحَابِی، وَلَاأَهْلَ بَیتٍ أَبَرَّ وَلَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی؛ فَجَزَاکمُ الله عنی خیرا» من یارانی بهتر و وفا دار ترین از شما نمی دانم و اهل بیتی نیکو روزگار تر و مهربانبر و پیوند جوتر از خاندان خویش نمی شناسم خدای تعالی شما را جزای خیر  دهد.12
آن حضرت به یاران خود فرمود: «این شب است که شما را فرا گرفته است، آن را مرکب را هوار خود گیرد و بروید».
به گفته حضرت سجاد (ع) حسین بن علی (ع)  با بیان این نکته که شما همه کشته خواهید شد و حتی یک نفر نجات پیدا نمی کند.
ب)  عهد وپیمان: یاران امام حسین (ع)  زندگی بی حسین (ع) را حیاتی زشت می انگاشتند و در پاسخ امام دوباره پیمان وفاداری سپردند و گفتند «قَبَّح الله العیش بعدک» خداوند زندگی بعد از تورا زشت گرداند. 13
یاران با وفای امام حسین (ع)  به آن حضرت عرضه داشتند:« ای پسر رسول خدا چگونه باشد که ماتو را بگذاریم و برویم ما هرگز از تو جدا نشویم و تا جان در تن داریم با دشمنان جنگ می کنیم جان و تن ما فدای تو باد»
در میان هاشمیان نخست حضرت عباس (ع)  لب به سخن گشود و فرمود:آیا پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند مارا در چنین حالی نبیند.
آنان معنای عیش را در پرتو حسین (ع) جستجو می کردند و حیات زیبا را در رضایت امام می یافتند هر چند که پیکرشان طمعه شمشیر و نیزه ها گردد.
سعید بن عبدالله حنفی گفت: «اگر هفتاد بار کشته شوم و سپس زنده گردم، آن گاه مرا بسوزانند و سوخته را به باد دهند، باز دست از تو بر نخواهیم داشت.
حسین (ع)  وقتی وفای یاران را یافت و سخنانشان را شنید، آنان را دعا فرمود و به آنها بشارت شهادت داد و جایگاه بهشتی آنان را به آنها نشان داد.
ج)  مناجات: یاران امام حسین (ع) همچون امام خویش تمام شب را به نماز نیایش دعا و قرائت قرآن پرداختند ابو مخنف نی نویسد: هنگامی که آسمان بر حسین و اصحابش تارک شد تمام شب را بیدار ماندند و نماز خواندند استغفار کردند دعا خواندند و به درگاه الهی تضرع نمودند.
ابن طاووس با بیان عبادت و مناجات امام حسین(ع)و یارانش به تشبیه زیبایی اشارت دارد:« وَ بَاتَ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ» حسین (ع)و اصحابش شب را به صبح رساندند در حالی که زمزمه قرائت قرآن و مناجات و نمازشان چون زمزمه زنبوران عسل در کندو بود.14
د)  نشاط یاران: تفسیر ناب شادی و سرور در سیما و برخورد  یاران حسین متجلی بود. این نشاط برخواسته از ایمان به خدا محبت به حسین(ع)و عشق به شهادت بود. آنان مرگ را شیرین تر از عسل می انگاشتند. درباره حبیب بن مظاهر گفته اند که او غرق خنده بود ابن حصین از او پرسید: حال چه وقت خنده است؟ پاسخ حبیب آن بود که «چه وقت بهتر از امشب».
بریر نیز از یاران با نشاطی بود که  با عبد الرحمان انصاری شوخی می کرد، او در پاسخ گله عبد الرحمان گفت:« همه آنانی که مرا می شناسند می دانند که اهل شوخی نبوده ام، چه آن وقتی که جوان بودم و چه حال که پیر شده ام، لیکن الان می بینید که فاصله من و بهشت جز شمشیر ها چیز دیگری نیست».
روز حماسه
صبح روز جمعه، عاشورای سال 61 هجری آغاز شد. چند قطعه از جلوه های زیبای عاشورا را نظاره می کنیم:
الف) رؤیای سحر گاهان: امام حسین (ع) در سحر عاشورا لحظه ای کوتاه  خوابید و پی از بیداری به یاران خود فرمود: جدم رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که میان گروهی از اصحاب نشسته بود و به من فرمود: فرزندم! تو شهید آل محمدی! آسمانیان و اهل افق اعلی به تو شاد مانند. امشب مهمان منی بشتاب و درنگ مکن این فرشته که از آسمان فرود آمده است در پی توست تا خون تو را در شیشه سبز بریزند. امام ع به یاران خود فرمود: این رؤیای من بود، لحظه آن امر مهم نزدیک است و کوچ از این دنیا فرا رسید در آن شکی نیست.
ب) نماز نیم روز: با حمله گسترده کوفیان، خیمه های بسیاری در آتش سوخت، شمر به خیمه امام یورش برد و فریاد کشید: «برایم آتش بیاورید تا این خیمه را بر اهلش بزنم».
در آن هنگام ظهر عاشورا عمر و پسر عبد الله صاعدی، معروف به ابو ثمامه رو به امام کرد و گفت:«یا ابا عبدالله جانم به فدایت دشمن به شما نزدیک شده است به خدا سوگند شما کشته نخواهی شد جز آن که من پیش رویتان کشته شود اما دوست دارم زمانی خدایم را دیدار کنم که نماز گزارده باشم، نمازی که وقتش رسیده است امام حسین(ع)نگاهی به آسمان انداخت و فرمود نماز را یاد کردی خدا تورا از نماز گزاران و یاد آوران خدا قرار دهد الان وقت نماز است سپس نماز را به جا آوردند.15
ج) ایثار: یاران  امام حسین(ع)نماز ظهر را در عاشورا به امامت آن حضرت خواندند، سعید به عبد الله پیش روی امام ایستاد و خود را هدف تیر های دشمن قرار داد از راست و چپ به صورت دست پا و سینه او تیر می زدند او تا پایان نماز پیش روی ابی عبدالله(ع)ایستاد تا آن که به زمین افتاد سعید در لحظات آخر به امام نگاه کرد و گفت ای پسر رسول خدا ص آیا به عهدم وفا کردم امام حسین(ع)در پاسخ این یار ایثارگر خود فرمود: «نِعمَ اَنتَ اِمامِی فِی الجَنَّة»   آری تو پیش من در بهشت هستی. به گفته ابن طاووس جز ضربات شمشیر و نیزه، 13 تیر به پیکر سعید اصابت کرد.
ره یافتگان و سعادتمندان
کربلا کانون نیک بختی و سعادت بود حتی برای آنان که سابقه خوشی نداشتندبرخی با لطف الهی عاقبت نیک را از محفل حسین(ع) ستاندند و خون خویش را با خون را با خون خود پاکان و اولیاء در هم آویختند و درخت دین را استوار ساختند.
زهیر بن قین: نیز از یافتگان محضر حسین(ع)است او در مسیر کربلا با امام حسین(ع)روبه رو شد، امام او را به همراهی دعوت کرد او که به عثمانی بودن مشهور بود تمایلی به همراهی نداشت لیکن به توصیه همسر خویش نزد امام رفت و در آن جا دگرگون شد و به سپاه آن حضرت پیوست و در نهایت به شهادت رسید.
از چهره های ذیل می توان به عنوان ره یافتگانی یاد کرد که بیشتر آنان در شب و روز عاشورا به امام حسین(ع)پیوستند و سر انجام  نیز به فیض شهادت نائل گشتند: بکر بن حی، جابر بن حجاج، جوین بن مالک، حارث بن امرء القیس، زهیر بن سلیم، عبد الرحمن بن مسعود، عبدالله بن بشر، قاسم بن حبیب، مسعود بن حجاج، ثعمان بن عمرو، ابو الحتوف بن حرث، سعید بن حرث، عروة مصعب بن یزید.
امام حسین(ع)بر بالین خاندان خود
امام حسین(ع) در لحظه شهادت بسیاری از اصحاب بر بالین آنان حاضر می شد. در بسیاری از این صحنه ها می تواتن اوج عاطفه و احساس را نظاره کرد نمونه هایی از حضور امام بر بالین شهدا را می نگریم:
الف)     امام حسین(ع)بر بالین عباس: امام حسین (ع) چون صدای عباس را شنید به سرعت بر بالین او آمد و چون آن صحنه دلخراش را نگریست، با صدای بلند گریست و فرمود:
«وَا اَخاهُ وَا عَبَاسَاه وَ امُهجهَ قَلبَاهُ وَ اُقرَّهَ عیناهُ وَ اَقِلَّةِ نَاصِراه، یَعزُّ وَاللهِ عَلَیَّ فِراقُکَ» آه برادرم! آه عباسم! آه محبوب دلم! آه نور دیده! آه از بی یاوری پس از تو! به خدا سوگند! جداییتو بر من سخت و ناگوار است. 17
امام حسین(ع)چون سر عباس را بر دامن گرفت و خون از دیدگانش ردود متوجه شد که او می گوید امام حسن(ع)پرسید: ابا لفضل چرا می گریی عرض کرد برادر جان چرا نگریم با این که اینک بر بالین منی و سرم را از خاک بر داشته ای و بر دامن گرفته ای ساعتی دیگر کیست که سر مبارک تو را از خاک بر دارد و خاک از چهره ایت پاک کند؟ چون عباس به شهادت رسید امام فرمود: «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی»؛ اینک کمرم شکست و توانم کم شد.18
امام در بازگشت به خیمه ها با این اشعار بر عباس نوحه سرود:
اَحقُ النّـاس أن یُبکی عَلیهِ                               فَتی ابکی الحُسیـن بِکربلاء
أخــوهُ و ابــنُ وَالدهِ  علیٍّ                               اَبُوالفضل المُضَرجُ  بِالدّماءِ
وَ من واساهُ لا یُثنیه خـوفٌ                             وَ جادَلَه عَلی عطشٍ بِماءٍ  19
آن که باید بیش از هر کس دیگر بر او گریست، جوان دلاوری  است که از فراقش حسین را در کربلا گریاند. برادر حسین و فرزند علی ابوالفضل که به خون خود آغشته شد. کسی که حسین را یاری کرد در حالی که رویداد هراس انگیزی او را بر نتاباند و کسی که با همه تشنگی با خود در نوشیدن آب ستیز کرد.
ب)     امام حسین (ع) بر بالین علی اکبر: امام حسین(ع) چون بر بالین علی آمد، صورت خود را بر صورت علی اکبر نهاد و فرمود: خدا بکشد ملتی را که تو را کشت پسرم چه چیز آنها را به جسارت در برابر خدای رحمان و هتک حرمت رسول خدا (ص) واداشت؟ «عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا» بعد از تو خاک بر سر دنیا و زندگی دنیا.20
صدای گریه امام حسین(ع)  بلند شد، به گونه ای که کسی تا آن زمان آن گونه گریستن او را نشنیده بود امام حسین(ع) سر علی اکبر را به دامن گرفت و در حالی که خون را از دندانهایش پاک می کرد و بر صورتش بوسه می زد فرمود:
«فرزندم تو هم از محنت دنیا آسوده شدی و به سوی رحمت جاودانه حق رهسپار گشتی و پدرت پس از تو تنها مانده است ولی به زودی به تو ملحق خواهد شد.
حضرت زینب(س) با شتاب به میدان آمد در حالی که فریاد می کشید: «یَا اَخَاهُ وَ یَابنَ اُخیاهُ» ای برادرم ای برادر زاده ام و خود را روی بدن علی اکبر انداخت امام حسین (ع)  او را از روی کشته علی برداشت و به خیمه باز گرداند و به جوانان دستور داد تا پیکر علی اکبر را به خیمه برند.
ج)     امام حسین(ع) بر بالین قاسم: امام حسین(ع) چون صدای یا عماه قاسم را شنید با شتاب از میان صفوف گذشت تا بر بالین قاسم رسید و ضربتی بر قاتل قاسم زد. سپاه کوفه برای نجات او شتافتند و جنگ شدیدی در گرفت و غبار فضای میدان را پر کرد چون گرد و غبار فرو نشست امام حسین(ع) بالای سر قاسم ایستاده بود در حالی که او پاهای خود را بر زمین می کشید امام فرمود: « چقدر بر عموی تو سخت است که او را به کمک بخوانی و از دست او کاری بر نیاید و یا اگر کاری هم بتواند انجام دهد برای او سودی نداشته باشد از رحمت خدا دور باد قومی که تو را کشتند.
سپس امام او را برداشت و سینه او را بر سینه خویش قرار داد و به سمت خیمه برد در حالی که پاهای او بر زمین خط می کشید.
خاتمه:
در خاتمه ی مطلب از خداوند خواستارم ما را از پیزوان امام حسین(ع) و یارانش قرار دهد در روز رستاخیز ما را مشمول شفاعت شان قرار دهد.« و آخر دعوانا ان الحمد لله ری العالمین»
والسلام
نویسنده و نامه نگار: علی اصغر صرفه جو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و منآخذ
1. الهوف، إبن طاووس، ص 201
2. کشف الغمة، ج2، ص36، اربلی
3. الهوف، ابن طاووس، ص126
4. بحارالانوار، ج25، ص25-21
5. الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص127
6. بحار الانوار، ج60، ص311
7. الخرایج، راوندی،ج2، ص841
8. خصائص الحسینیه،جعفرشوشتری، ص31
9. موسوعة کلمات امام حسین، ص571
10. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج3، ص185
11. تاریخ طبری، ج3، ص315
12. انساب الاشراف، بلاذری، ج3، ص185
13. اللهوف، سید ابن طاووس، ص154
14. حیاة الحسین(ع)، باقرشریف القریشی، ج3، ص175
15. کامل ابن اثیر، ج3، ص29- طبری/7/347
16. ابصارالعین، سماوی،ص218
17. معالی السیطین، مهدی حائری، ج1، ص440
18. معالی السبطین، ج1، ص449
19. لهوف، ص167
20. نفس المهموم، ص311


برگرفته شده از سایت جوادالائمه(ع)_دفتر آیت الله مهدی احدی(حَفَظَهُ الله)