بعد از آن که رسول اکرم و مسلمانان به قصد مکه به حدیبیّه رفتند و در حدیبیّه
متوقّف شدند، دشمن میخواست جنگ را بر آنها تحمیل کند، اما تدبیر الهی
نبىّاکرم نگذاشت و بدون جنگ برگشتند و پیامبر به قراردادی با مشرکین رسید
که این قرارداد آن قدر مهم بود که بنابر روایاتی، سوره «انّا فتحنا» درباره
همین قرارداد حدیبیّه نازل شده و از آن به فتح تعبیر شده است: «انا فتحنا لک فتحناً مبینا»5 - یعنی همین صلح حدیبیّه - آن حضرت در خلال آیات قرآن، اوضاع را برای مسلمانان روشن میکند و جبههها را مشخص مینماید.
آنچه که در نظام اسلامی باید همیشه مورد توجّه باشد، مشخّص بودن جبهههاست؛
مخلوط نشدن جبهه حق با جبهه ناحقّ است. ممکن است جبهه ناحق مورد مدارا قرار
گیرد - مانعی ندارد - ممکن است در جایی دستِ دوستی هم با او داده شود - در
جای خود مانعی ندارد - اما زنهار! خطوط فاصل نبایستی به هم بخورد. باید
مشخّص باشد که حق کیست و کجاست و چرا و چه میخواهد بکند - هدف و روش و
تدبیر و تاکتیک و عملکردش چگونه است - و ناحق کیست و چرا و هدفش چیست و چه
کار میخواهد بکند. اینها نباید مورد غفلت قرار گیرد. غفلت از این مرزبندی و
تشخّص، به نفع هیچ جبهه حقّی تمام نخواهد شد. هیچکس، اهل حق را از این که
ندانند چرا حقّند و حالا چه باید بکنند و چه کسی در مقابل آنهاست، تحسین
نخواهد کرد؛ حتّی دشمنانشان هم آنها را تحسین نمیکنند. پیامبر مرزها را
روشن و اوّلاً وضعیت کفّار را مشخّص میکند؛ یعنی آن جبهه مقابل که پیامبر
اساساً بعثتش، ظهورش، نظامش و جهادش، برای نفوذ در آنها و عقب زدن آنها و
گستردن دایره حقّانیت خود است. جبهه کفر را نمیشود نادیده گرفت. جبهه کفر،
بهعنوان کسانی که در مقابل دعوت حق قرار دارند، باید مشخّص شود. باید
مشخّص شود که حق با جبهه کفر چه کار دارد؛ اصلاً چرا حق بهوجود میآید؛
دعوت حق چرا از طرف خداوند به پیامبران الهام و ابلاغ میشود و آنها چرا آن
را مطرح میکنند؟ اگر پدید آمدن پیام حق - که پیام حق هم عبارت است از پیام
رستگاری انسانها - فلسفه و حکمت و لزومی دارد و مسؤولیتی بر دوشِ آورندگان
آن پیام - که پیامبر و ادامههای راه پیامبر تا ابد است - میگذارد. پس باید
فهمید که این جبهه حق، هدفش چیست و چگونه میخواهد به این هدف برسد.
رستگاری انسان با چه چیزی حاصل خواهد شد؟ فقط با نصیحت و موعظه که حاصل
نمیشود. لذا جبهه حق - یعنی همه انبیا - در هر برههای از زمان که فرصتی
پیدا کرده و توانسته است خود را نشان دهد و قدمی به جلو بردارد، کاری که
کرده، این بوده که حقایقی را که انسانها باید بدانند تا به فلاح و رستگاری
نزدیک شوند، این حقایق را در ذهن انسانها و در واقع زندگی انسانها تحقّق
بخشیده است. این کار جبهه حقّ است؛ همین است که مجاهدت را ایجاب میکند.
چرا؟ چون در مقابل حقّانیت حق، معارض وجود دارد. حق اگر از رستگاری انسانها
سخن میگوید، کسانی در دنیا هستند که از اسارت انسانها سخن میگویند. حق اگر
از عدالت سخن میگوید، کسانی هستند که مخالف و دشمن عدالتند یا طرفدار
ظلمند. حق اگر از پرستش خدا سخن میگوید، کسانی هستند که مدّعىِ خداییاند و
وجود خدا و تسلیم در مقابل خدا را انکار میکنند. طبیعی است همه اینها معارض
میشوند. در مقابل معارض، بدون مجاهدت، نه آن پیام پیش خواهد رفت و نه در
ذهنها و نه در واقعیت تحقّق پیدا نخواهد کرد.
پیامبر اکرم وضعیت کفّار را مشخّص میکند؛ وضعیت ضعفای از مؤمنین را هم
مشخّص میکند؛ یعنی نیمهکارهها؛ چه منافقین، چه آنهایی که منافق به معنای
غلیظ نفاق نیستند و به آن صورت نفاقی ندارند که بخواهند دورویی کنند؛ اما
طبیعتشان، یک طبیعت متزلزل است. اسلام میخواهد اینها را هم به انسانهای
مؤمن و با صلابت تبدیل کند. عدّهای از مسلمانان، از ترس، همراه پیامبر در
جنگ حدیبیّه
شرکت نکرده بودند. میگفتند اگر ما برویم، پیامبر و همه مسلمانانی که با او
هستند، بهوسیله کفّار تار و مار خواهند شد! وقتی که پیامبر برگشت، پیش آن
حضرت آمدند و گفتند ما نتوانستیم بیاییم؛ گرفتاری پیدا کردیم؛ اشتغال پیدا
کردیم؛ حال برای ما از خدای متعال آمرزش بطلب! در حالی که همین حرف هم یک
نوع ظاهرسازی بود. در واقع اینها دنبال آمرزش الهی هم نبودند؛ فکر میکردند
زرنگی کردند که نرفتند. آیه قرآن میفرماید: «سیقول لک المخلفون من الاعراب
شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفرلنا یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم»6
به زبان چیزی را میگویند که به دلشان نیست. نمیشود گفت که اینها منافق و
کافر و دشمنند؛ نه، روحهای ضعیف، دلهای ضعیف، انسانهای ضعیف، نمیتوانند در
مشکلات نقش ایفا کنند. این، آن معنویاتی است که نظام اسلامی، جامعه اسلامی،
مسؤول اسلامی، مدیر اسلامی، نسبت به آن مسؤول است.»7
برخی می گویند با این نوع جبهه بندی و صف بندی برای کشور دشمن تراشی نکنید در حالی که «اصل وجود و هویت جمهوری اسلامی دشمنتراشی میکند؛ اصلِ اینکه پرچمی به نام اسلام بلند شود و ملتی با شعار معنویت در دنیا اعلام موجودیت کند، جلب دشمنی میکند. ما بیش از این، دشمنتراشی نکردیم. مبارزه و کارشکنی و موذیگری علیه نظام اسلامی را همیشه آنها علیه ما شروع کردهاند؛ ما دفاع کردهایم؛ منتها دفاع جانانه.»8 «شما ببینید از اول تا آخر قرآن، خدای متعال چقدر اسم شیطان و شیطانصفتها و ابلیس را آورده؛ چقدر اسم فرعون و نمرود و قارون و دشمنان
پیغمبر در زمان بعثت آمده و چقدر اینها در قرآن تکرار شده. داستان ابلیس و
شیطان در قرآن تکرار شده. میشد یک بار خدای متعال بگوید، برای اطلاع کافی
بود. این برای این است که هیچ وقت نباید از کید دشمن غافل بود.»9
____________________________________________________________
1.ممتحنه: آیه 4
2.همان
3.کافرون:آیه 2 و 3
4.بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، 1392/12/15
5.فتح: آیه 1
6.فتح، آیه 11
7.بیانات در دیدار کارگزاران نظام ، 1378/10/04
8.بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان کرمان، 1384/02/11
9.بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران، 1388/11/13