آثار روانشناسى نام خدا
امروزه قبول و تصدیق شده که همه کارهاى انسانى، خواه ارادی و خواه غیر ارادی داخل در دایره شمول قوانین علم النَّفس یا روانشناسى است؛ زیرا که تمام اعمال انسان جزتظاهر و نمایش تأثیرهاى نفس او چیز دیگر نیستند. براى کشف چگونگى ماهیت و حدوث این اعمال، افراد روانشناس باید به چهاراصل مهم پایبند باشند:
۱ـ چگونگى حدوث حالات نفس را مشاهده کنند، یعنى نخست طرز و شکل ظهور آنها را زیر نظر دقیق خود بگیرند. به عنوان مثال: یک فرد علائم نارضایتى و یا خشم و غمناک بودن و یا خستگى را از خودش ظاهر مى کند، باید با نگاه عمیق، علت سرزدن این حالات را مطالعه نمایند تا براى رفع آن چارهاى بیندیشند.
۲ـ باید به علّت پیدایش آنها دقت نمایند و محرّک واقعیش را بجویند که آیا آن محرّک یک امر نفسى و داخلى بوده یا یک چیز خارجى و مادى و کسبى بوده است.
۳ـ آنگاه تأثیرها و نتیجه هاى آنها و انفعالات نفسى را مورد بررسى قرار دهند و پیدا نمایند که این نتیجه ها از چه عواملى نشأت گرفته یا چه تغییراتى در بدن و یا نفس بوده که اینچنین موانعى تولید کرده است.
۴ـ آنگاه نوبت به مربى و معلم مى رسد که ببیند، آیا افراد ابزار نتایج منفى و زیانبار به دست آورده اند یا اینکه ازحالات مثبت وسودمند توانسته اند به این نتایج برسند. این اصول روانشناسى در بخشهاى مختلف «بسم اللّه» به عنوان آثار روانشناسى نوشته مى شود.
نام خدا درمان ناهنجارىهاى روانى
از نظر روانشناسان، نخستین واردات قلبى و یاحالتى که بر دل آدمى وارد مى شود، خاطره ها و نگرانى ها است؛ که روان آدمى را به خود سرگرم مى سازد. چنین روانى هرگز نمى تواند بایسته هاى انسانى را در قواى ادراکى خویش هضم نماید. بنابراین، نیاز به درمان از راه روان پزشک دارد تا براى او نسخهاى تجویز نماید.
رسول خدا صلی الله علیه وآله بهترین نسخه درمانى چنین روانهاى بیمارى را بیان فرمود:
که هرگاه حزن و اندوه بر کسى غلبه کند، به ذکر «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» متذکّر شود؛ زیرا وسیله اى است براى رهایى از حزن و اندوه. یاد خدا اشخاص را به سوى خواستن حاجات خود از خداوند مى کشاند و وسایل خیر و خوبى را خداوند براى وى مهیا و آماده مىسازد.[۱]
امام موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمود: کسى که به غم و اندوه گرفتار بشود و چهره خود را به سوى آسمان بگیرد، آنگاه «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» را سه مرتبه بگوید، خداوند گشایشى براى او مى آورد و غصه او را برطرف مىکند.[۲]
رشته سخن به اینجا ختم مى شود، که اگرهرجوانى در مدت جوانى خود و یا هرمیانسالى در مدت حیات و زندگى خود پناهگاه حقیقى را خداى متعال بداند، به عالیترین داروى شفابخش روان دست یافته است. امروزه به تجربه ثابت شده ست جوانانى که به سوى تمایلات شیطانى رو آوردهاند و از خداى متعال غافل گشته اند، عمدتا با مشکلات عمیق روانى،روزگار رامى گذرانند، درحالى که روان آنها انبارى از خاطرات زشت و ناموزون شده است که از هرسو آرامش آنها را مى زداید؛ نه لذّت مطالعه دارند و نه لذّت آرامش روز و خواب شب.و درحدیثى ازپیامبر(صلى الله علیه و آله) آمده است:
«مَنْ اَحْزَنَهُ أَمْرٌ تَعاطاهُ فقال بسم اللّه الرّحمن الرّحیم و هُوَ مُخْلِصٌ لِلّه عزوجلّ بِقَلْبِهِ اِلَیْهِ ـ لَمْ یَنْفَکَّ مِنْ اِحدى اثنین: اِمّا بُلُوغُ حاجَتهِ الدنیاویّة و إمّا ما یعدلهُ عِنْدَهُ وَ یدَّخِرُ لَدَیْهِ، وما عنداللّه خیرٌ و أبقى للمؤمنین»
هرکه پیشامدى او را اندوهگین کرد و با خلاص و بازگشت درونى به خداگفت: «بسماللّه الرّحمن الرحیم» به یکى از دو نتیجه مى رسد:
۱ـ یا به آن حاجت دنیوى خویش دست مى یابد.
۲ـ و یا به چیز دیگرى که برابر نیاز دنیوى است، مى رسد و نزد او ذخیره مى گردد، و آنچه نزد خدا است براى مؤمنین بهتر و ماندنىتر است.[۳]
آرامش روان با نام خدا
درادبیات عرب پیرامون اشتقاق لفظ«اللّه»آراءمتفاوتى است. یکى از اقوالى که درباره اشتقاق«اللّه»گفته شد اینست که«اللّه»از«اَلَهْتُ فلانا»به معناى«سَکَنْتُ الیه» مشتق است.[۴] سکون همان آرامش را گویند. از آنجا که دلهاى بشر به یاد خداوند مطمئن مى شود و ارواح با معرفت خدا آرامش پیدا مىکنند، ما را بر آن داشت که پیام روانشناسى این اشتقاق را ابلاغ نمائیم.
آرى! «اللّه» همان نامى است که مجموعه صفات را در خود جاى داده است کسى که خالق و قادر و رازق و شافى و… است، یقینا اعتقاد به او مایه آرامش روان وسلامت روح خواهد بود. یکتاپرستى درعرصه توحید مساوى با پرورش روح و تعالى روان به سوى ملکوت نامرئى است که انسان از هر سو مى خواهد به سیر جبروتى برسد. چگونه ممکن است کسى که طالب وصول به ملکوت است، از آرامش روان مادى برخوردارنباشد؟
مشو نامید اگر دارى بسى جرم
که فضل او فزون است از گناهت
ورت نبود زبان عذر خواهى
هم او گردد به رحمت عذر خواهت[۵]
نام خدا نیروى محرک امید
از نظر روانشناسى اسلامى، نورانّیت قواى ادراکى بشراز طریق دوستى خدا و توجّه و امید به او وسرشار ساختن قلب به مانند شکر و اُنس و رحمت، ایجاد مى شود . پس خوف به تنهایى نمى تواند محرّک درونى آدمى باشد،گرچه یکى از وسائل تربیتى است (در صورتى که وعده امیدوارى و اُنس و امثال آنها کارایى نداشته باشند).
بنابراین، امید به خدا انسان را به منبع و سرچشمه قدرت موجود در طبیعت متوجّه مىکند و یک نوع برانگیختن روح اطمینان و آرامش و اعتماد به نفس در پرتو اتکاء به خدا پدید مى آورد. وقتى که آرامش روان براى آدمى به وجود آمد، سایر نیروهاى کارآمد، به جنبش درمى آید؛ مثلاً: فکردر منابع تعقّلى به حرکت مى افتد و ذهن که در مراحل تصور است، به راحتى مقوله ها را کشف کرده، آنها را به نیروى محرّک تصدیقات تحویل مى دهد.[۶]
مرحوم شیخ بهائى در تفسیر «الرّحمن» و «الرّحیم» به این اصل متقن روانشناسى اشاره فرمودکه «الرّحمن» و«الرّحیم» اِشعارى است به اینکه اهتمام و اعتناء خداوند متعال به رحمت، بیش از سایر صفات است؛ زیرا خداوند مى خواهد بساط امیدوارى را براى گناهکاران بگستراند؛ پس گویا به زبان حال که ابلغ از زبان قال است، ندا مى کند که: اى گناهکاران! به عفو خداوندازگناهان شما در روز قیامت، ناامید نشوید؛ بلکه به رحمت او اعتماد و وثوق نمایید؛ و به فضل و احسان او امیدوار باشید؛ و مطمئن و آرام باشید؛ چه، اینکه خداوند «رحمان»و«رحیم» است و گناهان بزرگ را مى آمرزد.[۷]
پس علّت مُصَدَّر شدن سوره هاى قرآن به این دو صفت ویژه، دمیدن نیروى محرک امید در بشر است که توسط آن، سایر نیروها به حرکت مى افتد.
در روایتى است: «سَبَقَتْ رَحْمَتى غَضَبى» رحمت من بر خشمم، پیشى گرفته است.[۸]
و در دعاى جوشن کبیر مىخوانید:
«یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه» اى کسى که رحمتش بر خشمش پیشى گرفته است.
[۱]. تفسیر المحقق، ج ۱، ج ۲۴۲٫
[۲]. انیس اللیل، ص ۷٫
[۳]. تفسیر امام حسن عسگرى علیهالسلام، ص ۲۸٫
[۴]. کنز الدقائق، ج ۱، ص ۲۳؛ مجمع البیان، چاپ رحلى، ج ۱، ص ۱۹٫
[۵]. مفتاح الفلاح، شیخ بهائى، ج ۴۳۷٫
[۶]. دفتر دوم روانشناسى، ص ۳۵۴٫
[۷]. مفتاح الفلاح، ص ۴۳۶٫
[۸]. همان مدرک.
برگرفته از سایت مرکز تحقیقاتی جوادالائمه(ع)_دفتر آیت الله مهدی احدی(حفظه الله)